مصلحت خداوند
 
داستان...
اگه بخوایم یه زندگی ایده آل برای خودمون دست و پا کنیم ،فقط کافیه نگاهمون به اطراف رو ،اونجوری که حس می کنیم برای خودمون ترسیم کنیم.نه اونجوری که هست...
 
 
سه شنبه 24 مرداد 1398برچسب:, :: 18:18 ::  نويسنده : ويستا

 

سالهای بسیار دور پادشاهی زندگی میکرد که وزیری داشت .

وزیر همواره میگفت: هر اتفاقی که رخ میدهد به صلاح ماست .

روزی پادشاه برای پوست کندن میوه کارد تیزی طلب کرد اما در حین بریدن میوه انگشتش را برید،وزیر که در آنجا بود گفت: نگران نباشید تمام چیزهایی که رخ میدهد در جهت خیر و صلاح شماست !

پادشاه از این سخن وزیر برآشفت و از رفتار او در برابر این اتفاق آزرده خاطر شد و دستور زندانی کردن وزیر را داد

چند روز بعد پادشاه با ملازمانش برای شکار به نزدیکی جنگلی رفتند. پادشاه در حالی که مشغول اسب سواری بود راه را گم کرد و وارد جنگل انبوهی شد و از ملازمان خود دور افتاد،در حالی که پادشاه به دنبال راه بازگشت بود به محل سکونت قبیله ای رسیدکه مردم آن در حال تدارک مراسم قربانی برای خدایانشان بودند،

  زمانی که مردم پادشاه خوش سیما را دیدند خوشحال شدند زیرا تصور کردند وی بهترین قربانی برای تقدیم به خدای آنهاست !!!

آنها پادشاه را در برابر تندیس الهه خود بستند تا وی را بکشند،

  اما ناگهان یکی از مردان قبیله فریاد کشید : چگونه میتوانید این مرد را برای قربانی کردن انتخاب کنید در حالی که وی بدنی ناقص دارد، به انگشت او نگاه کنید !!!

  به همین دلیل وی را قربانی نکردند و آزاد شد .

  پادشاه که به قصر رسید وزیر را فراخواند و گفت:اکنون فهمیدم منظور تو از اینکه میگفتی هر چه رخ میدهد به صلاح شماست چه  بوده زیرا بریده شدن انگشتم موجب شد زندگی ام نجات یابد اما در مورد تو چی؟ تو به زندان افتادی این امر چه خیر و صلاحی برای تو داشت؟!!

  وزیر پاسخ داد: پادشاه عزیز مگر نمیبینید،اگر من به زندان نمی افتادم مانند همیشه در جنگل به همراه شما بودم در آنجا زمانی که شما را قربانی نکردند مردم قبیله مرا برای قربانی کردن انتخاب میکردند،

  بنابراین می بینید که حبس شدن نیز برای من مفید بود !!!

ایمان قوی داشته باشید و بدانید هر چه رخ میدهد خواست خداوند است

تصمیمات خداوند از قدرت درک ما خارج است اما همیشه به سود ما می باشد.

« پائولوکوئیلو»

-- 

چه زیباست که خاری گل دهد

و چه بی حیاست گلی که خار را دوست نداشته باشد ....


نظرات شما عزیزان:

داناک
ساعت12:28---4 مهر 1391
داستان واقعا قشنگی بود.تو راست میگی ویستا.

st@r
ساعت20:50---26 مرداد 1391
سلام
مطالب وبت جالبه....خوشما آمد
خوشحال ميشيم به ما هم سر بزني دوست عزيز


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ


حسادت ها، رشک ها و بی میلی ها برای بخشیدن دیگران، و همچنین خودخواهی و ترس را از خود دور کنید و خواهید دید که مشکلات آنچنان هم که شما می پندارید حاد نیستند.اگر هرکسی می توانست با این نوع طرز فکر به زندگی بنگرد، مشکلات بسیار کمتری در دنیا وجود می داشت...

پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان داستان هاي كوتاه و پندآموز و آدرس vista.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





Online User
نويسندگان


<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 183
بازدید کل : 52273
تعداد مطالب : 40
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1